تنوع و به هم پیوستگی به سیستم هایی مانند انسان اجازه می دهد تا با جهان برخورد کنند. تنوع و بهم پیوستگی یکی از اجزای ضروری است که به یک سیستم (یک جامعه، یک حیوان، یک حزب سیاسی و غیره) اجازه می دهد در محیط های مختلف، از جمله محیط های ایجاد شده توسط انسان، بقا و شکوفا شود. راس اشبی که یکی از بنیانگذاران سایبرنتیک بود، زمانی که قانون ضرورت تنوع خود را مطرح کرد به اهمیت آن پی برد.
قانون او به طور خلاصه میگوید که مقررات تنها در صورتی امکانپذیر است که سیستم تنظیمکننده به اندازه سیستم تنظیمشده متنوع و انعطافپذیر (پاسخگو به تغییرات) باشد. بیانیه غیررسمی این قانون، منسوب به اشبی، این است: اگر بتوانید پیچیدگی را توصیف کنید، دیگر پیچیده نیست.
هنگامی که یک سیستم، مانند یک انسان، در معرض اختلالات در محیط خود قرار میگیرد، ممکن است تعدادی پاسخ داشته باشد. این پاسخها منجر به تعدادی پیامد ممکن میشود. از بین همه نتایج ممکن، فقط برخی از آنها “قابل قبول” خواهند بود. از نظر هدف یا بقای سیستم، این موضوع در مورد سازمان ها، سیستمهای استعلام تلفنی و دیگر سیستمهای متصل به هم و هدفمند مانند انسانها و جامعه آنها صادق است. در عمل، قانون ضرورت تنوع میگوید که برای تحقق اهداف و بقای سیستم، سیستم باید نسبت به انواع اغتشاشات در محیط قادر به پاسخهای متنوعتر باشد. سپس سیستم دارای تنوع لازم است – تنوعی که برای بقا و تحقق هدفش نیاز دارد.
آرمسون در ادامه می گوید: همان تنوع انسانی که درک آن بسیار آزاردهنده است، تنوعی است که سیستم انسان-فرد را قادر میسازد در محیطی زنده بماند که تنوع شگفتانگیزی نیز از خود نشان میدهد. با بازگشت به زمینه تفکر سیستمی، و اهمیت آوردن همه تنوع انسانی خود به موقعیت هایی که من آن را پیچیده می دانم، باید بتوانم در تفکر، اعمال و احساسات خود تنوع داشته باشم تا به پیچیدگی هایی که در موقعیت های آشفته درک می کنم پاسخ مناسب بدهم. منظور اشبی از ضرورت تنوع این بود.
به طور مشابه، ما اغلب سعی می کنیم تولید تنوع خود را به عنوان یک استراتژی تطبیقی برای مقابله با سطوح بالای تنوع نفوذی از محیط خود افزایش دهیم. مثال بارز درون انسان ها مغز ما است – میلیون ها نورون، اتصالات سیناپسی و سیستم های بعدی که ترکیبات و سطوح بی شماری از تنوع را ایجاد می کنند. در درون انسان، پیچیدگی مغز ما و سیستمهای آنها مجموعهای از استراتژیها و قابلیتها را ایجاد کرد که میتوانست با تنوع غیرمنتظرهای که توسط انواع محیطها تولید میشود، مقابله کند.
برخی از نویسندگان پیشنهاد کرده اند که یک تیم ورزشی برنده (مثلاً فوتبال) را می توان با تنوع بیشتری نسبت به تیم بازنده توصیف کرد. اگرچه دفاع تیم بازنده ممکن است سیستمهای زیادی برای دفاع تمرین کرده و توسعه داده باشد، استراتژیهای هجومی تیم دیگر بسیار متنوع بود و منجر به گلهای بیشتری شد.
برای سازمانها و تیمها، قانون Ashby به طور مؤثر به این معنی است که آنها باید همیشه در رویکردهای خود به استراتژی و عملیات انعطافپذیرتر از سطوح ساختار و پیچیدگی در سیستمها و محیط عملیاتی خود باقی بمانند.
گاهی اوقات این تنوع کوچک است، اما گاهی اوقات میتواند زیاد باشد، و بنابراین این به سازمانها، تیمها و رهبران درون آنها بستگی دارد که مناسب بودن سیستمهای فعلی خود را برای محیطی که در آن فعالیت میکنند ارزیابی کنند.
استانداردسازی زمانی به خوبی کار می کند که تنوعی که سازمان در معرض آن قرار می گیرد شناخته شده و محدود باشد (مثلاً تولید مکرر همان کالاها یا محصولات در هسته سازمانی) اما زمانی که ناشناخته یا نامحدود باشد (مانند گروه های مدیریت پروژه، بخش های نوآوری یا پلیس) کار مشکل می شود. استانداردسازی در صورتی به خوبی کار می کند که تنوع شناخته شده و محدود باشد.
در کنار تعریف این اصطلاح، خوب است که عواملی را که بر تنوع تأثیر میگذارند، درک کنیم. متأسفانه، ارائه فهرست کاملی از تمام جنبههایی که «فضای حالتهای احتمالی سیستم» را افزایش میدهند، غیرممکن است، اما برخی از موارد معمولی را میتوان خلاصه کرد.
در ابتدا، با توانایی فرد برای درک محیط اطراف و تأمل در فرآیندهای تفکر شخصی شروع می شود. این به تفکر انتقادی و فراشناخت مربوط می شود. به همین دلیل است که تمرینکردن برای آمادگی در موقعیتهای پیچیده بسیار مهم هستند.
جنبه بعدی به تخصص حرفه ای در مورد یک موضوع خاص می پردازد. به طور خلاصه: دانستن هنر خود و درک نیروهای مزاحم در جزئیات برای مقابله با تنوع بالا ضروری است.
در نهایت، کیفیت تعاملات اجتماعی مهم است. اغلب به توانایی اطمینان از تفسیرهای سازنده از واقعیت بستگی دارد. همیشه از طریق فرآیند حسسازی گذر کنید، و این مستلزم ایجاد درک مشترک از اصطلاحات است. هنگامی که یک زبان مشترک وجود داشته باشد، می توان از بسیاری از سوء تفاهم ها جلوگیری کرد. ممکن است تعریف دقیق معنای آن دردناک باشد. بنابراین باید هدف به اشتراک گذاشتن قصد معنا باشد.
اتخاذ سیاستهای تنوع مزایای روشنی را برای شرکتها و نیروی کار ارائه میکند، مانند رفع کمبود نیروی کار، نوآوری بیشتر محصول، فرصتهای بازاریابی بیشتر و تصویر بهتر شرکت.
تنوع به دفع کلیشه های منفی و تعصبات شخصی در مورد گروه های مختلف کمک می کند. علاوه بر این، تنوع فرهنگی به ما کمک میکند تا «راههای بودن» را که لزوماً متعلق به ما نیستند، بشناسیم و به آنها احترام بگذاریم. به طوری که همانطور که با دیگران تعامل می کنیم، می توانیم پل هایی برای اعتماد، احترام و تفاهم بین فرهنگ ها ایجاد کنیم.
قانون ضرورت تنوع یک اصل تغییر ناپذیر است. شما می توانید آن را نادیده بگیرید یا در مورد آن هوی و هوس کنید، اما به اندازه گرانش موثر خواهد بود. بنابراین، به آن مانند یک ویژگی طبیعت و نیاز ذاتی بشر نگاه کنیم و درجهت رفع آن از بهترین راه های موجود چاره اندیشی نماییم.