کارآفرین فردی است که با منابع و برنامه ریزی محدود مشاغل را راه اندازی و اداره می کند و مسئول تمام خطرات و پاداش های کسب و کار خود است. ایده کسب و کار معمولاً شامل یک محصول یا خدمات جدید است تا یک مدل تجاری موجود.
کارآفرین مایل است امنیت مالی و شغلی خود را به خطر اندازد، وقت و سرمایه خود را در یک کار نامشخص صرف کند، سرمایه لازم، مواد اولیه، محل های تولید و کارکنان ماهر را ترتیب دهد. بازاریابی، فروش و توزیع از دیگر جنبه های مهمی است که توسط کارآفرین کنترل می شود.
کارآفرینی به زبان انگلیسی Entrepreneurship: به فرایند خلق ارزش جدید (مادی یا معنوی) از طریق یک تلاش متعهدانه با در نظر گرفتن ریسکهای ناشی از آن اطلاق میشود. واژه کارآفرینی از کلمه فرانسوی “Entrepreneurs” به معنای “متعهد شدن” نشات گرفتهاست. کارآفرینی اولین بار مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفت و تمامی مکاتب اقتصادی از قرن ۱۶ میلادی تاکنون به نحوی کارآفرینی را در نظریههای اقتصادی خویش تشریح نمودهاند. ماهیت کارآفرینی، در طی سال های گوناگون دستخوش تغییرات بسیاری قرار گرفته و اندیشمندان متعددی به آن پرداخته اند.
کارآفرینی یک فعالیت اقتصادی است، زیرا با نیت ارزشآفرینی و کسب سود مالی و از طریق استفاده بهینه از منابع محدود، یک کسبوکار جدید راهاندازی و مدیریت میشود. بهعلاوه، ازآنجایی که این ارزشآفرینی در میان فضای ناامن کسبوکار باید بهطور مستمر ادامه پیدا کند، لذا کارآفرینی بههیچعنوان فضای یکنواختی ندارد؛ بلکه پویا و پرتکاپو است.
کارآفرینی مستلزم جستجوی مستمر برای یافتن ایدههای تازه است. اساساً لازمه بقای کارآفرین، ارزیابی مستمر روندها و اقدامات فعلی با هدف بهینهسازی و استفاده از سیستمهای نوینی است که باعث پیشبرد هرچه بهتر اهداف کسبوکار میشوند. بهعبارتدیگر، کارآفرینی نیازمند تلاش مستمر در جهت بهبود و بهینهسازی است و این تلاش بدون خلاقیت و نوآوری ره بهجایی نخواهد برد.
شرایط اقتصادی، صنعتی، اجتماعی و فرهنگی امروز کشور به گونه ای است که حل مشکلات و تنگناها، الگوها و راه حل های جدید و متفاوتی را طلب می کند. ترکیب جمعیتی جوان کشور، ضرورت ایجاد فرصتهای شغلی و نیز نوسان بهای نفت سه عامل عمده ای هستند که موجب می شوند سیاستگزاران و تصمیم سازان کلان کشور به منبع درآمد سهل الوصول دیگری به جز نفت بیندیشند و بی شک آن منبع جز ابتکار، خلاقیت و نوآوری و کارآفرینی چیزدیگری نیست. امروزه نیروی انسانی به عنوان یک منبع نامحدود و محور هر نوع توسعه مطرح می باشد. در این بین کارآفرینان به طور خاص دارای نقشی مؤثرتر در فرآیند توسعه اقتصادی هستند. تحقیقات نشان داده که بین رشداقتصادی و تعداد کارآفرینان در یک کشور همبستگی مثبت وجود دارد. زیرا کشوری که دارای تعداد زیادی کارآفرین باشد از محرک های تجاری و اقتصادی قوی تری برخوردار است.
بدیهی است که شروع یک کسب و کارجدید ریسکهای زیادی را به همراه دارد که البته با برنامهریزی میتوان موفقیت را بالا برد؛ بنابراین بهترین نقطه شروع آن است که فرد، نقاط قوت و ضعف خود را به عنوان دارنده یک کسب و کار بشناسد. دراین زمینه تلاش درجهت پاسخگویی به سوالات زیر میتواند راهگشا باشد: آیافرد دارای شخصیتی مستقل و خودجوش است؟ تا چه حد میتواند با شخصیتهای متفاوت و افراد گوناگون ارتباط برقرار کند؟ تا چه حد قدرت تصمیمگیری دارد؟ آیا استقامت فیزیکی واحساسی لازم برای اداره یک کسب و کار را دارد؟ تا چهحد میتواند برنامهریزی و سازماندهی کند؟ آیا انگیزه لازم را برای تحمل مشکلات دارد؟
شروع یک کسب وکار نیازبهانگیزه، علاقه و استعداد، تحقیقات وسیع و برنامهریزی صحیح دارد. اطلاعات زیر برای تهیه طرح کسبوکار میتواند بسیارمؤثر واقع شود: تعیین دلایل ایجاد کسب وکار، تعیین کسب و کارمناسب و خدمت یا کالایی که قرار است ارائه شود، میزان کاربردی بودن ایده و رفع نیاز، شناخت رقبا و مزیت رقابتی هرکدام، امکانات و تجهیزات و تسهیلات مورد نیاز. پاسخ به تمامی این سؤالات طراحی یک کسب و کارکامل وجامع را امکان پذیرمیسازد.
یکی ازپایههای اساسی موفقیت و پیشرفت درشروع کار،جذب و تأمین منابع مالی کافی برای راهاندازی یک کسب وکارکوچک است. منابع زیادی برای جمعآوری سرمایه وجود دارد. باید توجه داشت کهقبل از تصمیمگیری، تمامی منابع ممکن نظیر پساندازهای شخصی، دوستان و افراد خانواده، بانک ها و مؤسسات اعتباری و شرکت های سرمایه گذاری بررسی و جستجو شوند.
شرکتهای کوچک و بزرگ دارای مزایا و معایب متفاوتی در زمینه نوآوری هستند، اما مشاغل کوچک مساعدترین محیط را برای کارآفرینی و نوآوری فراهم می آورند که لزوماً با دانش و منابع مشخصه تولید در مقیاس بزرگ تداوم نمی یابد، اما به تعهد و همکاری نزدیک بین آنها نیاز دارد.
کارآفرینی فرایند طراحی، راه اندازی و حفظ یک سازمان تجاری جدید است که در ابتدا به عنوان یک کسب و کار کوچک آغاز شده است. یک کسب و کار کوچک تحت مالکیت خصوصی و کنترل نیروی کار کوچک با هدف فروش پایین است. بنابراین کارآفرینان با مشاغل کوچک شناخته می شوند.
در اصل، کارآفرینی را می توان در شرکت های کوچک و بزرگ (و همچنین در بسیاری از مکان های دیگر جامعه) یافت و نظریه های کارآفرینی عمومی باید برای همه نوع فعالیت های کارآفرینانه صرف نظر از نوع شرکت مصداق دارد.
مشاغل کوچک فرصت های شغلی ایجاد می کنند و باعث رشد اقتصادی کشور در مناطق جغرافیایی کوچکتر می شوند. آنها بازار را رقابتی تر می کنند. این می تواند جمعیت یک شهر را بهبود بخشد، اما هیچ چیز مانند مشاغل کوچک باعث رشد مشاغل جدید در منطقه نمی شود.