جمالالدین ابومحمد الیاس متخلص به نظامی و معروف به حکیم نظامی گنجوی، شاعر و داستانسرای ایرانی فارسیگوی در سده ششم هجری، که بهعنوان صاحب سبک و پیشوای داستانسرایی در ادبیات فارسی شناخته شدهاست. نظامی در زمره گویندگان توانای شعر فارسی است، که نهتنها دارای روش و سبکی جداگانه است، بلکه تأثیر شیوه او بر شعر فارسی نیز در شاعران پس از او آشکارا پیداست. نظامی از دانشهای رایج روزگار خویش (علوم ادبی، نجوم، فلسفه، علوم اسلامی، فقه، کلام و زبان عرب) آگاهی گستردهای داشته و این ویژگی از شعر او به روشنی دانسته میشود.
تنها شاعری که توانست شعر تمثیلی را در زبان فارسی به حد اعلای تکامل برساند نظامی است. وی در انتخاب الفاظ و کلمات مناسب و ایجاد ترکیبات خاص تازه و ابداع و اختراع معانی و مضامین نو و دلپسند در هر مورد و تصویر جزئیات و نیروی تخیل و دقت در وصف و ایجاد مناظر رائع و ریزهکاری در توصیف طبیعت و اشخاص و احوال و بکار بردن تشبیهات و استعارات مطبوع و نو، در شمار کسانی است که، بعد از خود نظیری نیافته است. مهمترین اثر او پنج گنج یا خمسه نظامی است.
محمد، نام تنها فرزند نظامی بوده که از زن نخست او است؛ و نظامی در اشعارش، علاقه بسیار زیاد خود را به او نشان داده است. شانس با محمد هم یار نبود و مادر خود را در سن هفت سالگی از دست داد و همانند پدر خود، نتوانست طعم شیرین و احساس مادری را بهخوبی تجربه کند. زمان مرگ همسر نخست نظامی را باید پس از سرودن و به اتمام رساندن خسرو و شیرین عنوان کرد.. پس از مرگ همسر نخست نظامی، او دو بار دیگر ازدواج کرد که از بخت بد روزگار، هر دو همسر دیگر او هم پس از مدت کوتاهی از دنیا رفتند. بر اساس اطلاعاتی که میتوان از آثار نظامی متوجه شد، او علاقه زیادی به همسران و علیالخصوص، همسر اول خود داشت؛ خسرو و شیرین سرشار از احساسات لطیف و مضامین دقیق پیرامون عشق بوده که این مطلب را تصدیق میکند.
مخزن الاسرار طیف وسیعی از موضوعات مهم زندگی همانند خودشناسی، خداشناسی و ویژگیهای اخلاقی نیکو را شامل میشود. منظومه خسرو و شیرین پیرامون حکایت عشق و علاقه خسرو پرویز شاه (پادشاه بزرگ ساسانی) و شیرین (شاهزاده ارمنی) است که بهخوبی روایت شده است. لیلی و مجنون را باید بهعنوان سومین مثنوی نظامی معرفی کنیم که ماجرای عشق دو عاشق را روایت میکند. منظومه هفت پیکر، ترکیبی از جنبههای حماسی و غنایی بوده که البته با تخیل رمانتیک نظامی، همراه شده است. بدون تردید، این اثر را باید یکی دیگر از آثار ماندگار در میان آثار نظامی به حساب آورد. نظامی برای اسکندرنامه از منابع گوناگونی که پیرامون اسکندر وجود داشت، استفاده کرد و با ترکیب داستانهای مختلف، توانست اثری بسیار جذاب ایجاد کند.
بلبل ز هوای گل به گَرد است
مجنون ز فراق تو به درد است
خلق از پی لعل میکند کان
مجنون ز پی تو میکند جان
یارب چه خوش اتّفاق باشد!
گر با منت اشتیاق باشد
مهتابشبی چو روز روشن
تنها من و تو میان گلشن
من با تو نشسته گوش در گوش
با من تو کشیده نوش در نوش
در بر کشمت چو رود در چنگ
پنهان کنمت چو لعل در سنگ
گردم ز خمار نرگست مست
مستانه کشم به سنبلت دست
بر هم شکنم شکنج گیسوت
تا گوش کشم کمان ابروت
با نارِ برت نشست گیرم
سیب زنخت به دست گیرم
گه نار ترا چو سیب سایم
گه سیب تو را چو نار خایم
گه زلف برافکنم به دوشت
گه حلقه برون کنم ز گوشت
گاه از قصبت صحیفه شویم
گه با رطبت بدیهه گویم
گه گِرد گُلت بنفشه کارم
گاهی ز بنفشه گل برآرم
گه در بر خود کنم نشستت
گه نامه غم دهم به دستت
یار اکنون شو، که عمر یار است
کار است به وقت و وقت کار است
چشمه منما چو آفتابم
مفریب ز دور چون سرابم
از تشنگی جمالت ای جان
جو جو شدهام چو خالت ای جان
یک جو ندهی دلم در این کار
خوناب دلم دهی به خروار
غم خوردنِ بیتو میتوانم
می خوردن با تو نیز دانم
در بزم تو می خجسته فال است
یعنی به بهشت، می حلال است
این گفت و گرفت راه صحرا
خون در دل و در دماغ صفرا
وان سرو رونده زان چمنگاه
شد رویگرفته سوی خرگاه
سرایندۀ چیرهدست پنج گنجِ «مخزنالاسرار»، «خسرو و شیرین»، «لیلی و مجنون»، «هفت پیکر» و «اسکندرنامه» عمر خویش را در پایبندی گنجه گذراند. او مانند ناصرخسرو یا سعدی نبود که سالهایی از عمر خویش را به مسافرتهای دور و دراز بگذراند. حکیم نظامی در طول مدتِ زندگانی، جز برای سفری کوتاه زادگاه خویش را ترک نکرد و از این دید بسیار به حافظ شبیه است. حکیم نظامی پیوسته در گنجه بود تا اینکه در همان سالهای آغازین سدۀ هفتم در همین شهر جان به جانان سپرد.
کجا آب حیوان برآرد فروغ
که رخشنده گوهر نگوید دروغ
بخور چون تو خوردی به نیک اختری
نشان ده مرا تا ز من برخوری
به فرمان او خضر خضرا خرام
به آهنگ پیشینه برداشت گام
ز هنجار لشگر به یک سو فتاد
نظرها به همت ز هر سو گشاد
چو بسیار جست آب را در نهفت
نمی شد لب تشنه با آب جفت
فروزنده گوهر ز دستش بتافت
فرو دید خضر آنچه می جست یافت
پدید آمد آن چشمه سیم رنگ
چو سیمی که پالاید از ناف سنگ
نه چشمه که آن زین سخن دور بود
وگر بود هم چشمه نور بود
ستاره چگونه بود صبحگاه
چنان بود اگر صبح باشد پگاه
به شب ماه ناکاسته چون بود
چنان بود اگر مه به افزون بود
ز جنبش نبد یک دم آرام گیر
چو سیماب بردست مفلوج پیر
ندانم که از پاکی پیکرش
چو مانندگی سازم از جوهرش
نیاید ز هر جوهر آن نور و تاب
هم آتش توان خواند یعنی هم آب
چو با چشمه خضر آشنائی گرفت
بدو چشم او روشنایی گرفت
فرود آمد و جامه برکند چست
سر و تن بدان چشمه پاک شست
وزو خورد چندانکه بر کار شد
حیات ابد را سزاوار شد
حکیم نظامی گنجوی از بزرگترین و شناختهشدهترین شاعران فارسیزبان است، آثار این شاعر سده ششم، بهخصوص کتاب «پنج گنج»، سهم بزرگی در شکلگیری فرهنگ عارفانه و عاشقانه ایرانی دارد. بهدلیل نقش مهم نظامی در داستانسرایی ادبیات فارسی، روز ۲۱ اسفند در تقویم رسمی ایران به بزرگداشت او اختصاص داده شده است.