در حوزه مدیریت، مدیریت استراتژیک شامل تدوین و اجرای اهداف و ابتکارات عمده ای است که توسط مدیران یک سازمان به نمایندگی از ذینفعان، بر اساس در نظر گرفتن منابع و ارزیابی محیط های داخلی و خارجی که سازمان در آن فعالیت می کند، اتخاذ می کند. به گفته پیتر دراکر، “مدیریت استراتژیک جعبه ای از ترفندها یا مجموعه ای از تکنیک ها نیست، بلکه تفکر تحلیلی و تعهد منابع به عمل است.”
مدیریت استراتژیک، مشخص کردن اهداف سازمان، توسعه سیاست ها و برنامه ها برای دستیابی به آن اهداف و سپس تخصیص منابع برای اجرای برنامه ها است. دانشگاهیان و مدیران شاغل، مدل ها و چارچوب های متعددی را برای کمک به تصمیم گیری استراتژیک در زمینه محیط های پیچیده و پویای رقابتی ایجاد کرده اند. مدیریت استراتژیک ماهیت ثابتی ندارد. مدلها اغلب شامل یک حلقه بازخورد برای نظارت بر اجرا و اطلاعرسانی دور بعدی برنامهریزی هستند.
مدیریت استراتژیک را میتوان فرمولبندی، اجرا و ارزیابی اقدامات مدیریتی در راستای افزایش ارزش تجاری شرکت تعریف کرد. حوزه مدیریت استراتژیک را میتوان به عنوان مرکز توجه به مشکلات مرتبط با ایجاد و توسعه مزایای رقابتی تعریف کرد. مدیریت استراتژیک یعنی جهتدهی به سازمانها، بالاخص به شرکتهای تجاری. مدیران ارشد و تمام افرادی که به دنبال یافتن دلایل شکست و موفقیت سازمانها هستند، باید به این موضوع توجه داشته باشند.
مفهوم مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک چشم انداز وسیع تری به کارکنان یک سازمان می دهد و آنها بهتر می توانند درک کنند که چگونه شغل آنها در کل برنامه سازمانی قرار می گیرد و چگونه با سایر اعضای سازمان مرتبط است. این چیزی نیست جز هنر مدیریت کارکنان به شیوه ای که توانایی دستیابی به اهداف تجاری را به حداکثر می رساند.
کارکنان قابل اعتمادتر، متعهدتر و راضی تر می شوند زیرا می توانند به خوبی با هر وظیفه سازمانی ارتباط برقرار کنند. آنها می توانند واکنش تغییرات محیطی بر سازمان و پاسخ احتمالی سازمان را با کمک مدیریت استراتژیک درک کنند. بنابراین کارکنان می توانند تأثیر چنین تغییراتی را بر شغل خود قضاوت کنند و به طور مؤثر با تغییرات روبرو شوند. مدیران و کارکنان باید کارهای مناسب را به نحو مناسب انجام دهند. آنها باید هم موثر و هم کارآمد باشند.
مراحل مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک شامل مراحل: تحلیل موقعیت (اطلاعات ضروری برای ایجاد شرح ماموریت)، تدوین استراتژی (تعیین نقاط ضعف و قوت، اهداف ماموریت ها و استراتژی های مختلف)، اجرای استراتژی (در نظر گرفتن اهداف و سیاست های بلندمدت و تخصیص منابع و وظایف به استراتژی منتخب)، ارزیابی استراتژی (به چالش کشیدن استراتژِی اجرا شده برای دستیابی به استراتژی جدید)، می باشد.
در پروسه مدیریت استراتژیک در واقع روندی مستمر دنبال میشود به طوری که خروجیهای عملکرد به تحقق برسند. این موضوع در هر سطحی از سازمان ارزیابی میشود. استراتژیها اصلاح و تعدیل میشود. شرکت رشد و تغییر درستی خواهد داشت. استراتژیهای موجود نیز تغییر میکند و یک سری استراتژیهای جدید وارد میدان میشود. این موارد بخشی از روند مستمر توسعه کسب و کار محسوب میشود.
مزایای مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک مزایای بسیاری را برای شرکت هایی که از آن استفاده می کنند ارائه می دهد، از جمله: مزیت رقابتی (ایجاد برتری نسبت به رقبا)، دستیابی به اهداف (تدوین و اجرای مراحل دستیابی به اهداف)، رشد پایدار (ایجاد عملکرد سازمانی کارآمدتر)، سازمان منسجم (هماهنگی برای رسیدن به یک هدف) و افزایش آگاهی مدیریتی (آگاهی از روندها و چالش های صنعت و برنامه ریزی و تفکر استراتژیک).
انواع استراتژی سازمانی
از انواع استراتژی های سازمانی می توان به این موارد اشاره کرد: استراتژی رقابتی (توجه به موقعیت های خارج از سازمان در جهت ایجاد ارزش افزوده)، استراتژی مشارکتی (تعریف اهداف بلند مدت برای سازمان)، استراتژی کسب و کار (تمرکز بر تقویت موقعیت رقابتی محصولات و خدمات شرکت)، استراتژی عملکری (شامل استراتژی تولید، بازاریابی، منابع انسانی و مالی) و استراتژی عملیاتی (در سطح میدانی و برای دسترسی به اهداف سریع).
تجزیه و تحلیل SWOT
تحلیل SWOT یکی از انواع چارچوب های مدیریت استراتژیک است که توسط سازمان ها برای ایجاد و آزمایش استراتژی های تجاری خود استفاده می شود. تجزیه و تحلیل SWOT نقاط قوت و ضعف یک سازمان را با فرصت ها و تهدیدهای خارجی محیط آن شناسایی و مقایسه می کند.
تجزیه و تحلیل SWOT عوامل داخلی، خارجی و سایر عواملی را که می توانند بر اهداف و مقاصد سازمان تأثیر بگذارند، روشن می کند. فرآیند SWOT به رهبران کمک میکند تا تعیین کنند که آیا منابع و تواناییهای سازمان در محیط رقابتی که باید در آن فعالیت کند مؤثر خواهد بود و استراتژیهای مورد نیاز برای موفقیت در این محیط را اصلاح کنند.
موانع مدیریت استراتژیک
از جمله چالش ها و موانع مدیریت استراتژیک می توان به: عدم آگاهی مدیران سطح بالای سازمان به وضعیت واقعی سازمان، خودفریبی مدیران سطح بالا، توجه بیش از حد مدیران به حفظ وضع موجود، مغرور شدن به کامیابی های گذشته سازمان، مقاومت در برابر تغییر، نارسایی در کاربرد وظایف فوری و در هم آمیختگی دشواری های مدیریت سطح بالا و عملکرد روزانه سازمان اشاره کرد.
رویکرد جامعه شناسی در مدیریت استراتژیک
تکنیک های مدیریت استراتژیک را می توان به شکل فرایندهای پایین به بالا، بالا به پایین و یا همکاری مشاهده کرد. در رویکرد پایین به بالا، کارمندان پیشنهادات خود را به مدیران خود ارائه می دهند که به نوبه خود، بهترین ایده ها را در سازمان ایجاد میکنند. این اغلب با یک فرآیند بودجه بندی سرمایه انجام میشود. پیشنهادات با استفاده از معیارهای مالی مانند بازگشت سرمایه یا تحلیل سود دهی سرمایه ارزیابی میشوند. برآورد هزینه و تخمین سود، پرخطا هستند. پیشنهاداتی که تایید می شوند پایه ی یک استراتژی جدید هستند که تمام آن بدون طراحی استراتژیک بزرگ و یا یک معمار استراتژیک انجام میشود. رویکرد بالا به پایین رایج ترین رویکرد تاکنون است. در آن، مدیر عامل، احتمالا با کمک یک تیم برنامهریزی استراتژیک، تصمیم میگیرد که شرکت باید در مسیر کلی حرکت کند. برخی از سازمانها شروع به تجربه تکنیک های برنامهریزی استراتژیک مشارکتی میکنند که ماهیت نوظهور تصمیم های استراتژیک را به رسمیت می شناسند.
فرهنگ سازمانی و مدیریت استراتژیک
فرهنگ سازمانی می تواند موفقیت و شکست یک کسب و کار را تعیین کند و جزء کلیدی است که رهبران استراتژیک باید در فرآیند مدیریت استراتژیک در نظر بگیرند. فرهنگ عامل اصلی در نحوه ترسیم اهداف، اجرای وظایف و سازماندهی منابع توسط افراد یک سازمان است. فرهنگ سازمانی قوی باعث می شود که رهبران و مدیران، انگیزه کارکنان را برای اجرای وظایف خود در راستای استراتژی های مشخص شده آسان تر کنند.
در سازمانهایی که انتظار میرود مدیران و کارکنان سطوح پایینتر، در تصمیمگیری و استراتژی مشارکت داشته باشند، فرآیند مدیریت استراتژیک باید آنها را قادر به انجام این کار کند. ایجاد استراتژی هایی که برای فرهنگ سازمان مناسب باشد بسیار مهم است. اگر یک استراتژی خاص با فرهنگ سازمان مطابقت نداشته باشد، توانایی دستیابی به نتایج مورد نظر استراتژی را مختل می کند.
نمونه ای از مدیریت استراتژیک
به عنوان مثال، یک کالج فنی دولتی مایل است ثبت نام دانشجویان جدید و نرخ فارغ التحصیلی دانشجویان ثبت نام شده را طی سه سال آینده افزایش دهد. هدف این است که کالج به عنوان بهترین خریدار برای پول دانشجو در بین پنج دانشکده فنی انتفاعی در منطقه با هدف افزایش درآمد شناخته شود.
در این صورت، مدیریت استراتژیک به معنای اطمینان از داشتن بودجه برای ایجاد کلاس های درس با فناوری پیشرفته و استخدام واجد شرایط ترین مربیان است. کالج همچنین در بازاریابی و استخدام سرمایه گذاری می کند و استراتژی های حفظ دانشجو را اجرا می کند. رهبری کالج ارزیابی می کند که آیا اهداف آن به صورت دوره ای محقق شده است یا خیر.
در نهایت می توان گفت که توجه به مدیریت استراتژیک برای شرکت ها و سازمان ها می تواند به ایجاد رشد پایدار و مزیت رقابتی سازنده منجر شود و به آن ها در رسیدن به اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت کمک کند. از این رو موضوعی است که نباید از آن غافل ماند.